جدول جو
جدول جو

معنی صاحب حیات - جستجوی لغت در جدول جو

صاحب حیات(حِ حَ)
جاندار. زنده: صاحب حیات بی درد نیست. (مجالس سعدی)
لغت نامه دهخدا
صاحب حیات
زنده جاندار
تصویری از صاحب حیات
تصویر صاحب حیات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صاحب عیال
تصویر صاحب عیال
عیالمند، دارای زن و فرزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب حالت
تصویر صاحب حالت
کسی که شوروشوق و عشق و هیجان دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب نیاز
تصویر صاحب نیاز
نیازمند، محتاج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب قیاس
تصویر صاحب قیاس
صاحب رای، صاحب نظر
فرهنگ فارسی عمید
(حِ لَ)
دارای جذبه و شور. آنکه حرارتی و عشقی دارد:
که صاحب حالتان یکباره مردند
ز بی سوزی همه چون یخ فسردند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(حِ)
نیازمند:
سکندر به آن خلق صاحب نیاز
ببخشید و بخشودشان برگ و ساز.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(حِ)
صاحب رأی و تدبیر:
همه انجمن ساز و انجم شناس
به تدبیر هر شغل صاحب قیاس.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(حِ عَ)
عیالمند. خداوند عائله. خداوند زن و فرزند:
بنده صاحب عیال و مال نداشت
بجز آن مزرعه منال نداشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(حِ)
آنکه صحت عیار مسکوکات دولتی را نگاه دارد
لغت نامه دهخدا
(حِ)
محمد بن علی، ملقب به قوام الدین (خواجه...). در دستورالوزراء آمده است که چون پادشاه جهان مطاع شاه شجاع رایت سلطنت و اقتدار برافراشت زمام امور ملک و مال رادر قبضۀ اقتدار خواجه قوام الدین نهاد و به اندک زمانی خدمت خواجه در وزارت و نیابت به نوعی ترقی کرد که هیچ یک از امراء و ارکان دولت را در تمشیت مهمات مملکت دخل نماند، بلکه جناب وزارت مآب بخلاف رأی شاه شجاع نیز مرتکب سرانجام بعضی از مهام شد. در آن اثناءجمعی از اضداد، فرصت یافته به عرض شاه شجاع رسانیدند که وزیر پرتزویر داعیۀ غدری در ضمیر دارد. بعد ازتفتیش و تفحص صدق مقال آن جماعت بر رای صواب نمای شهریاری واضح شده، در ذوالقعده سنۀ اربع و ستین و سبعمائه (764 هجری قمری) جناب وزارت مآب مؤاخذ و مقید گشت و محصلان بعد از تعذیب و شکنجۀ فراوان او را قطعه قطعه کرده، هر پاره ای را به ولایتی فرستادند. (دستورالوزراء صص 247- 248). و هم او در حبیب السیر آرد که درذوالقعده سنۀ اربع و ستین و سبعمائه (764 هجری قمری) خواجه قوام الدین صاحب عیار را که اعتبار بسیار پیداکرده، نسبت به امرا و اعیان تعظیم (؟) و تکبر میورزید بلکه گاهی بی مشورت پادشاه به فیصل مهمات اقدام میکرد مؤاخذ و مقید گشت و بعد از تعذیب فراوان دست سیاست شاه شجاع بساط حیاتش درنوشت. (حبیب السیر جزء دوم از ج 3 ص 92). ابتدای وزارت خواجه در سال جلوس شاه شجاع یعنی 760 هجری قمری بوده و بنابراین پنج سال وزارت شاه شجاع را عهده دار بود. خواجه حافظ در یک قصیده و دو غزل و دو قطعه وی را ستوده است. (حافظ شیرین سخن ص 284). و رجوع به تاریخ مغول ص 400، 426، 447 شود. واینک مطلع قصیدۀ حافظ که در آن وی را ستوده است:
ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی
هزار نکته در این کار هست تا دانی...
قوام دولت و دنیا محمد بن علی
که می درخشدش از چهره نور یزدانی.
و مطلع و مقطع غزل این است:
آنکه رخسار ترا رنگ گل ونسرین داد
صبر و آرام تواند به من مسکین داد...
در کف غصۀ دوران دل حافظ خون شد
از فراق رخت ای خواجه قوام الدین داد.
و در غزل دیگر که با مطلعذیل آغاز میشود: به حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد، گوید:
هزار نقد به بازار کاینات آرند
یکی به سکۀ صاحب عیار ما نرسد.
و در تاریخ قتل وی گوید:
اعظم قوام دولت و دین آنکه بر درش
از بهر خاکبوس نمودی فلک سجود
با آن جلال و آن عظمت زیر خاک شد
در نصف ماه ذوالقعد از عرصۀ وجود
تا کس امید جود ندارد دگر ز کس
آمد حروف سال وفاتش ((امیذ جود)) (764).
و در قطعۀ ذیل:
گدا اگر گهر پاک داشتی در اصل
بر آب نقطۀ شرمش مدار بایستی...
از او یاد کند و گوید:
زمانه گر نه سر قلب داشتی کارش
به دست آصف صاحب عیار بایستی
چو روزگار جز این یک عزیز بیش نداشت
به عمر مهلتش از روزگار بایستی.
و در تاریخ آل مظفر آمده است که در سنۀ هفتصد و پنجاه امیر مبارزالدین محمد مؤسس آل مظفر و پدر شاه شجاع او را به ملازمت و وزارت منصوب گردانید و شاه شجاع پس از جلوس نیز او را به وزارت برگزید ولی در نیمۀ ذوالقعده سنۀ 764 بعد از تعذیب تمام وی را به قتل رسانید. (تعلیقات دیوان حافظ چ قزوینی -غنی ص قکب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صاحب عیال
تصویر صاحب عیال
عیالمند و خداوند زن و فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب حالت
تصویر صاحب حالت
آن که عشقی و حرارتی دارد، دارای جذبه و شور و شوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب حالت
تصویر صاحب حالت
((~. لَ))
کسی که شور و شوق و عشقی دارد
فرهنگ فارسی معین